کاش....
کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست ؛ شاد کردن است. زندگی قهقهه نیست ، لبخند است. کاش همه ی ما به فکر ترک خوردن دست های مهربانی باشیم که تاب تحمل سرما را ندارند. کاش می شد یک شب فقط یک شب به فکر این باشیم که چرا دریا هنگام طوفان آبی نیست! و چرا گاهی برای حرمت شمع پروانه نمی شویم! کاش می شد با نگاه یک شاپرک به آسمان فهماند که عشق چه رنگی است! کاش می شد با چشم های عاطفه و مهر قلب سرد آسمان را ناز کرد و او را برای سپیدی سرزنش نکرد! کاش می شد باران را حس کنیم ، ناله ی غمگینش را در دل سکوت شب گریه کنیم بعد دست قطره هایش را بگیریم و پرواز کنیم تا آن سوی آرزوها! کاش می شد در جواب خوبی ها جان هدیه داد ، نا مهربانی ها را نادیده گرفت و کینه ها رو جدی نگرفت.